یاس کبود علی
فقط برای همدردی با پسری که با مادر تو کوچه بود
همین که دست قلم در دوات می لرزد نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت «هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست» مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن کنون نهاده علی سر، به روی شانهء در غزل تمام نشد،چند کوچه بالاتر سپس سوار می افتد، تو می رسی از راه
نظرات شما عزیزان:
به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد
اگر اشاره کنی کائنات می لرزد
بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد
که در نگاه تو آب حیات می لرزد
که آیه آیه تن محکمات می لرزد
و روی گونهء او خاطرات می لرزد
میان مشک سواری، فرات می لرزد
که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد
و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم
به جای شعر دعای سمات می لرزد ...
Power By:
LoxBlog.Com |